100 بار در روز بخندید!

100 بار در روز بخندید!

 

آیا می‌دانید لبخند زدن، خندیدن، شادی، شکرگزاری و تشکر کردن، نه تنها شما را شخص خوبی جلوه می‌دهد بلکه در سلامت شما نیز مؤثر است.

بر اساس نتایج تحقیقاتی که در یک مجله بین‌المللی روان‌شناسی، منتشر شده، در هنگام بحث و عصبانیت، فشار خون بالا می‌رود و روح فرد آزرده می‌شود.

جالب است بدانید این تاثیر به همین جا ختم نمی‌شود و هر بار که شخص، آن لحظه عصبانیت را به یاد آورد، همان تأثیرات بروز می‌کند. در افراد متاهل، هر یک ساعت مشاجره با یکدیگر، می‌تواند یک روز مقاومت بدن آنها را کاهش دهد.

 همچنین در آزمایشی که دانشمندان دانشگاه اوهایو انجام داده‌اند، با نصب حسگرهایی روی بازوی زوج‌های جوان، مشخص شده زخم‌های زوج‌هایی که آنها را مجبور به مشاجره کرده‌اند، حداقل ۴۰‌درصد دیرتر بهبود یافته است.

 این کشف درباره بیماری‌های دیگری مثل دیابت، ناراحتی‌های قلبی و سرطان نیز به اثبات رسیده است. علاوه بر اینها، تحقیقی که در دانشگاه پاویا در ایتالیا انجام شده، نشان می‌دهد عشق ورزیدن باعث ترشح هورمونی می‌شود که رشد سلول‌های عصبی را تسهیل می‌کند.

این هورمون همانند ماده‌ای عمل می‌کند که سلول‌های عصبی را در خود ذخیره کرده و یادآوری سریع‌تر خاطرات را میسر می‌سازد. در این میان خوب است بدانید تحت فشار بودن نیز تاثیرات مخربی روی سلامت شما دارد.

رابرت ساپولسکی - پروفسور بیولوژی دانشگاه استنفورد-  می‌گوید: «افرادی که برای مدتی، تحت فشارهای مختلف قراردارند، قابلیت بازپروری و بهبود بدنشان کاهش می‌یابد. افزایش فشار خون، میزان گلوکز خون را افزایش داده، باعث ترشح اسیدهای چرب می‌شود و این امر خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی و دیابت را افزایش می‌دهد.»

و بالاخره اینکه تا می‌توانید بخندید، دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا کشف کرده‌اند که خندیدن باعث آرامش عضلات، کاهش ترشح هورمون‌های استرس‌زا، کاهش فشار خون و افزایش اکسیژن‌گیری سلول‌های تنفسی می‌شود. همچنین حملات قلبی را کاهش می‌دهد و لایه رگ‌های خونی را تحکیم می‌بخشد

ویژگی افراد 1)مردمی که حسن ظن دارن: ویژه گی این افراد که بیش ا

ویژگی افراد
1)مردمی که حسن ظن دارن:
ویژه گی این افراد که بیش ازحد به دیگران اعتماددارند ، به همه احساس مثبت دارن ، همه راازدوستان خود میدانند درباره هیچ کس خیال باطل ندارن .
این افراد وقتی با کسی آشنا میشن ازاویک قهرمان واسطوره می سازن اما بعدها میبینندکه اشتباه کردن وبد بین میشن . این بدبینی تاجایی است که دیگه هیچ کسی را نمی پذیرند . که توصیه میشه یکباره روی کسی سرمایه گذاری بیش ازاندازه نکنن حضور یک احساس میانه ،نشانه سلامتی است با هرکه دوستی دارید خیال کنید که یک آدم معمولی است با تمام عیبها وتمام محاسنش .وبدونید که اویک قهرمان تاریخی نیست .
2)مردمی که به همه چیز سوظن دارن:
این مردم نسبت به هرکس ،ختی دراولین دیدار بدگمانند وفکر میکنن همه مردم بد ذاتن وبراین باورن که همه برعلیه آ نها نقشه دارن ودنبال کلک زدن آنها هستن. این افراد همیشه عصبانی ،پرخاشگرن وبه سرعت دستهاشون برای سیلی زدن بالاست ودرخانمها دست به دمپایی .
3)دسته سوم میانه روهادرظن هستن:
ویژه گی این افراد که خیلی کمیابند اینه که نه خوشبینند ، نه بدبین .ایناباهرکسی که ارتباط دارن، به گونه ای میانه رو روی او حساب میکنند نه زیاد، نه کم . واینا درزندگی معمولا" موفق ترند وآرامش روانی بهتری دارن . راستی شما جزء کدام دسته هستین .؟؟؟؟

کلمات کلیدی:آزمون خود شناسی (نگرش شما به زندگی مثبت است یا منف

ناشناخته ها

ناشناخته ها

گاهی اوقات در حفاریها، چیزهایی به دست میاد که حضور آنها در آن محل هیچگونه توجیهی ندارد. مثل پیدا شدن یک قورباغه در دل یک تخته سنگ، جمجمه های بسیار بزرگ یا فسیلهای باورنکردنی. این قسمت اختصاص داره به اینچنین چیزهایی -که به نام  Anomalies شناخته می شوند-که درنقاط مختلف دنیا پیدا شده اند.

- در سال ۱۸۱۶ در سنت لوییس آمریکا صخره ای بزرگ از سنگ آهک (Limeston) در کناره رود میسی سیپی پیدا شد که شامل رد پاهایی به طول ۲۵ سانتیمتر و عرض ۱۰ سانتیمتر بود. نکته جالب اینجاست که این تخته سنگ حدود ۲۷۰ میلیون!!! سال پیش شکل گرفته بود و ردپاها نیز از لحاظ فرسایش در طول زمان تقریبا در همان تاریخ به وجود آمده بودند.

                

 -در سال ۱۹۶۸ در ایالت یوتا آمریکا صخره ای کشف شد که حاوی رد پایی از یک کفش (صندل) بود که یک Trilobite (موجودات دریایی که ۲۸۰ میلیون سال پیش منقرض شده اند) را له کرده بود. طول این رد پا ۲۷ سانتیمتر و عرض آن ۸.۵ سانتیمتر است که قسمت جلویی پا نسبت به پاشنه کمی جلو آمده است. بنا بر یافته های باستان شناسی، انسانها در حدود ۱ تا ۲ میلیون سال پیش بر روی زمین زندگی می کرده اند و شکل کنونی پا تنها مربوز به چندصد هزار سال پیش است، د حالی که این فسیل ۶۰۰ میلیون !!! سال قدمت دارد. در این میان تعدادی بر این عقیده اند که این رد پا مربوط به موجودات دوپای فضایی است که از سیاره ما میلیونها سال پیش دیدن کرده اند.

 - در سال ۱۹۳۲ در ایالت وایومینگ آمریکا یک مومیایی در یک غار کوچک توسط جویندگان طلا پیدا شد. این مومیایی متعلق به یک مرد میانسال بود که قد آن تنها ۳۵ سانتیمتر!! بود که به حالت دست به سینه و چهار زانو نشست بود. به نظر می آمد که این مرد میانسال دارای پوست قهوه ای و چین خورده، بینی عریض، پیشانی کوتاه، دهان بزرگ و لبهای نازک بوده است. این مومیایی پس از نمایش برای سالهای زیادی ناپدید شد.

- در سال ۱۹۰۰ در شهر راگبی انگلستان، هنگامی که آقای کلارک مشغول شکستن ذغال سنگ برای روشن کردن آتش بود، ناگهان دیدکه چیزی از میان تخته ذغال سنگ به بیرون پرید که آقای کلارک سریع آنرا گرفت. آن موجود عجیب یک قورباغه بود که اصلا دهان نداشت و بسیار شفاف بود (تصویر زیر). این قورباغه تنها برای ۵ هفته زنده ماند.

-در سال ۱۸۵۱ در ایالت ماساچوست آمریکا، بعد از یک انفجار دو قطعه از یک ظرف زنگوله شکل پیدا شد. این ظرف که ۱۰ سانتینتر طول داشت از یک ماده ناشناخته ساخته شده بود که داری تزییناتی از جنس نقره بود. این ظرف از دل سنگی پیدا شده بود که میلیونها سال قدمت داشت. اینکه این ظرف از کجا آمده، هنوز ناشناخته مانده است.

ادامه دارد ....

حل معمای ریاضی قرن 19

حل معمای ریاضی قرن 19

 ‬ریاضیدان و دانشمند برجسته علوم رایانه پس از چهار سال و ۷۷ ساعت همکاری فشرده با ترسیم نقشه E8، ‬موفق به حل یکی از بزرگترین و پیچیده‌ترین ساختارها در ریاضی شدند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه از واشنگتن، جفری آدامز سرپرست این گروه و استاد ریاضی دانشگاه مریلند می‌گوید ‪ E8‬بیش از یک قرن پیش در سال ‪۱۸۸۷‬ کشف شد و تاکنون هیچ کس گمان نمی‌کرد این ساختار قابل فهم باشد. آدامز گفت این دستاورد از نظر پیشرفت در علوم پایه و پیشرفتی بزرگ در استفاده از محاسبات در مقیاس بزرگ برای حل مسائل پیچیده ریاضی بااهمیت است.

ترسیم نقشه ‪ E8‬کاربردهای پیش بینی نشده‌ای در ریاضی و فیزیک خواهد شد که سالها بعد نمود خواهد یافت. ‪ E8‬که به "گروههای لای" تعلق دارد اختراع یک ریاضی دان نروژی به نام سوفوس لای است که در قرن نوزدهم برای مطالعه تقارن ابداع شد. براساس این فرضیه تحت هر جسم متقارنی مانند کره یک "گروه لای" وجود دارد.

یک E8 در ۵۷ بعد !

کره، استوانه یا مخروط نمونه‌های آشنای اجسام متقارن سه بعدی هستند. اما ریاضیدانان تقارن را در ابعاد بالاتر مطالعه می‌کنند. در واقع ‪ E8‬خود ‪ ۲۴۸‬بعد دارد. دانشمندان برای نشان دادن بزرگی محاسبه "ای هشت"، آن را با طرح ژنوم انسان مقایسه می‌کنند. ژنوم انسان که حاوی تمام اطلاعات ژنتیکی یک سلول است کمتر از یک گیگابایت حجم دارد نتیجه محاسبه "ای هشت" حاوی تمام اطلاعات در مورد آن ‪۶۰‬ گیگابایت حجم دارد.

جفری آدامز در حال ترسیم یک گروه لای

این میزان معادل ذخیره ‪ ۴۵‬روز موسیقی در فرمت ام پی تری است. اگر پاسخ بر روی کاغذ نوشته شود فضایی به اندازه مانهاتان را می‌پوشاند.

بستن کراوات

بستن کراوات

یکی از مشکلاتی که من از دیرباز داشتم، بستن کراوات بوده. ولی بالاخره با استفاده از تصویر زیر و چند تا  فیلم آموزشی بالاخره موفقبه بستن کراوات شدم. حالا شما هم از این تصویر و این چند تا فیلم استفاده کنید که حتما موفق میشید !

بستن کراوات

فیلم آموزشی :

Half Windsor Knot

Full Wndsor Knot

Four-in-Hand Knot

مجسمه اوشیکو ( Ushiku Daibutsu)

مجسمه اوشیکو ( Ushiku Daibutsu)

مجسمه برنزی اوشیکو ( Ushiku Daibutsu) در ژاپن با ۱۲۰ متر  ارتفاع به عنوان بلند ترین مجسمه حال حاضر دنیا شناخته می شود. این مجسمه که در سال ۱۹۹۵ میلادی ساخته شده بزرگترین مجسمه بودا نیز محسوب می شود.

  مجسمه اوشیکو ( Ushiku Daibutsu)

  • Weight:                                4000 ton
  • Length of Left Hand:              18.0 m
  • Length of Face:                     20.0 m
  • Length of Eye:                       2.5 m
  • Length of Mouth:                   4.0 m
  • Length of Nose:                     1.2 m
  • Length of Ear:                       10.0 m
  • Length of the First Finger:      7.0 m

 

اوشیکو ( Ushiku Daibutsu)


تصویر زیر این مجسمه را در مقایسه با مجسمه آزادی در نیویورک نشان می دهد.

اوشیکو ( Ushiku Daibutsu)

آرون رالستون

آرون رالستون

آرون رالستون

ماجرای شگفت انگیز استقامت یک کوهنورد

در دهم می سال 2003 ، محل اتفاق ، تقاطع بزرگ کوه های کولورادو در آمریکا .ساعات اولیه صبح است  که آقای رالستون ، کوهنورد معروف امریکایی طبق معمول همیشه با دوچرخه و کوله پشتی مخصوص کوهنوردی خودش از خانه خارج می شود . مساحت زیادی را با دوچرخه طی می کند تا به دره معروفی که همیشه برای کوهنوردی به آنجا می رفته است برسد . این   همان تقاطع بزرگ کوه های کولورادو است . محلی که هر کوهنوردی از شنیدن نام آن به خود می لرزد .

رالتسون تا رسیدن به دامنه کوه  فقط با دو خانم جوان که به قصد تفریح به دامه کوه آمده بودند برخورد می کند و سپس به مقصد همیشگی اش می رسد و برای کوهنوردی از دامنه کوه بالا می رود. چندین ساعت بعد که ورزش همیشگی رالستون به پایان می رسد ، قصد بازگشت می کند ، اما در حال برگشت به سطح زمین سنگ های کوه بر اثر اتفاق کاملاً طبیعی جابجا می شوند و یک سنگ بسیار بزرگ پرتاپ شده و با سرعت تمام به طرف او می آید .
 
 آرون تعریف می کند که در آن لحظه تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که بدنم را با سرعت هر چه تمامتر از زیر سنگ بیرو ن کشیده و با سرعت حرکت کنم . اما در نهایت بازوی راستم به سنگ گرفت و آن تخته سنگ وحشتناک با وزنی در حدود 700 پوند ( چیزی در حدود 350 کیلوگرم ) بر روی بازوی راستم افتاد و تا کف دست راستم را گرفت . اینجا بود که دیگر از حرکت باز ماندم و نتوانستم بازو تا مچ دستم را از زیر سنگ ماندن نجات بدهم . آرون که هنگام تعریف این واقعه ، عرق سردی بر روی پیشانی اش نشسته است ادامه می دهد که   با تمام توان سعی کردم سنگ را حرکت بدهم اما مگر سنگ حرکت می کرد ؟
 
وزن سنگ بسیار بالا بود و من فقط با یک دست ، نمی توانستم آن را حرکت بدهم و دستم را بیرون بیاورم ، تمام سعی من بر این بود که آرام باشم و در خونسردی کامل به اوضاع فکر کنم . می دانستم که امکانش نیست با یک دست این غول سنگی راحرکت داده  و خودم را  نجات بدهم . آرون به خوبی می دانست که چندین کیلومتر راطی کرده تا به این نقطه برسد  و آن زنان را هم مدت ها پیش در بین راه دیده است پس هیچ کس از حضور او در این مکان خبری ندارد و به همین دلیل کمکی هم از دست کسی ساخته نیست .

آرون رالستون : دره بسیار عمیق بود و ساکت ، هیچ حرکتی دیده نمی شد و هیچ جانداری در آن مکان حضور نداشت . همه آنچه را که به عنوان تغذیه با خود برده بودم شامل یک بطری آب ،  چند عدد شکلات و یک ساندویچ خیلی کوچک می شد . آرون چندین روز در همان حالت در آن دره وحشتناک می ماند ، بعد از گذشت پنج روز  بطری آب خالی شد و هیچ چیزی برای خوردن باقی نمانده بود . پنج شنبه صبح بود و پنجمین روزی که دستش در زیر آن تخته سنگ بزرگ گیر کرده بود در این چند روز ، چندین سناریوی مختلف از ذهن آرون گذشت و افکار مختلفی برای نجات به فکرش رسید . متاسفانه جایی که مانده بود داخل گودی دره بود و از دید همه کس پنهان شده بود و هیچ امیدی به نجاتش نمی رفت .
 
 حتی اگر کشته هم می شد ، معلوم نبود که جسدش را بعد از چند روز پیدا می کردند و آیا اصلا ً کسی موفق به انجام این کار می شد یا نه ؟ آرون تصمیم خودش را گرفت . او می گوید اکنون بعد از بیست روز می توانم از آن واقعه و زجری که کشیدم برای روزنامه ها سخن بگویم . هیچ راه دیگری وجود نداشت به جز اینکه بازویم را قطع کنم . نمی دانستم قادر هستم این کار را انجام بدهم یا نه ؟ اصلاً تصمیم درستی گرفته بودم ؟ جیبهایم را گشتم و تنها چیزی که پیدا کردم یک چاقوی سویسی بسیار کند و کوچک بود مجبور بودم مشغول شوم . اول یک شریان بند درست کردم و بالای بازویم را سفت بستم . نقشه ام را به اجرا گذاشتم و باهمان چاقوی کوچک شروع کردم به بریدن بازوی خودم . آرون عرق صورتش را پاک می کند و ادامه می دهد : وقتی چاقو به استخوان رسید متوجه شدم که چاقو قادر به شکستن استخوان نیست و تنها راهی که وجود داشت شکستن استخوان بازو بود . دو تا از استخوانهای بازویم را شکستم .
 

Aron Ralston  آرون رالستون

 
 درد امانم را بریده بود اما در ان لحظه   فقط   سعی می گردم به چیزهای خوب   در زندگیم فکر کنم . به خوشبختی های گذشته به روزهای خوب ،  به خانواده ام و به کوهنوردی های خوبی که داشتم درد کشنده بود اما تمام فکرم را به مسائل خوب مشغول کرده بودم . وقتی کار بریدن بازو به اتمام می رسد . آرون شروع کرد به خارج شدن از دره و سیزده کیلومتر پیاده روی خون ریزی اجازه فکر کردن درست به آرون   نمی داد و فقط می توانست از روی رد پای   کوهنوردهای دیگر حرکت کند تا به جاده برسد . آنجا بود که با یک زن و شوهر هلندی   برخورد کرد و درجا غش کرد تمام نیروئی که اندوخته بود به پایان رسیده بود ودیگر توانی برای ادامه دادن نداشت . زن و شوهر هلندی کمی آب و شیرینی به آرون می دهند تا احساس ضعف   را از او دور   کنند و سپس وی را با یک هلیکوپتر به اولین مرکز درمانی   منتقل   کردند .

آزمایش های اولیه  نشان  می داد   که آرون حالت عادی ندارد و خون زیادی از وی  رفته است . خلبان هلیکوپتر   تعریف میکند   که تمام   تلاش ما بر این بود که جلوی   خواب رفتن   او را بگیریم ولی روحیه او مثال زدنی و واقعاً عجیب بود ، باور نمی کنید   اگر بگوئیم که آرون با پای خودش وارد بیمارستان شد و تحت مداوای پزشکان   بخش قرار گرفت .
 

آرون رالستون


آرون رالستون کوهنورد با تجربه ای است که واقعاً می توان گفت ، که قهرمانانه خودش را نجات داده است . او اکنون با یک دست به زندگی خودش ادامه می دهد و هنوز هم به کوهنوردی ادامه می دهد . روحیه مثال زدنی   دارد و مشاور خوبی در مشکلات   کوهنوردی دیگران به شمار می رود . جالبترین و تکان دهنده ترین بخش مصاحبه و گفتگوی   آرون ، قسمتی بود که وی از بریدن استخوان بازویش حرف می زند. نمی دانستم چگونه باید این کار را به اتمام برسانم ؟ چاقوی کوچک قادر به بریدن استخوان نبود و راهی به جز شکستن استخوان به ذهنم نمی رسید . با تکه سنگی که پیدا کرده بود   سعی کردم استخوانها را بشکنم و دستم را از بدنم جدا سازم.

آرون در پایان این گفتگو با شهامت و افتخار تمام به خبرنگاران حاضر گفت من برای مقابله کردن با هر پیش آمدی آماده  هستم . در زندگی لحظاتی  وجود داردکه انسان مجبور است تصمیمی را بگیردکه شاید انجام آن در لحظه اول غیر ممکن به نظر برسد ولی هیچ کاری از اراده آدمی خارج نیست من کوهنوردی قدیمی هستم و به تجربه ای که دارم افتخار می کنم .
 
نکته : به نظر من (وبلاگ نویس) اگه آرون با چاقویش شروع به تراشیدن گوشه های سنگ می کرد بعد از ۵ روز می تونست که سنگ رو از جاش حرکت بده !

روش تایپ 10 انگشتی با صفحه کلید

روش تایپ 10 انگشتی با صفحه کلید


در این گفتار به اختصار روش تایپ 10 انگشتی آموزش داده می شود. همانطور که می دانید، تایپ ده انگشتی مهارتی است که به شما امکان می دهد تا بدون نگاه کردن به صفحه کلید، با سرعتی بیش از 5برابر افراد عادی (180حرف در دقیقه) تایپ نمایید.


ارزش و اهمیت تایپ ده انگشتی

مدت دوره آموزش تایپ حرفه ای، به طور معمول در آموزشگاه های فنی و حرفه ای 4 ماه است که گاهی بیشتر نیز می شود. اما معتقدم که جهت آموزش این مهارت به افرادی که واقعاً انگیزه و پشتکار یادگیری آن را داشته باشند، یک جلسه نیز کافی بوده و بعد از آن در صورتی که تمرین مرتب و مکرر کنند، به مرور زمان در حد تایپیست های حرفه ای آموزش دیده ظاهر خواهند شد.


قدم اول

به صفحه کلید نگاه کنید. دو تا از دکمه های صفحه کلید روی خود برجستگی های کوچکی دارند که وجود آنها کمک می کند تا موقعیت این دو دکمه را حتی در تاریکی یا بدون نگاه کردن نیز بتوان پیدا کرد. دکمه های مذکور، حروف F و J می باشند. انگشت اشاره دست راست خود را روی حرف F و انگشت اشاره دست چپتان را روی حرف J بگذارید.


قدم دوم

دو انگشت سبابه خود را روی دکمه SPACE مستقر نموده و 6 انگشت باقیمانده را به ترتیب روی دکمه های کنار حروف F و J بگذارید. (البته بدون فشردن دکمه ها) با مستقر شدن دستتان در این حالت، موقعیت تمامی دیگر کلیدها، نسبت به این  8 کلید ردیف وسط، قابل دسترس می باشد. این 8 دکمه را کلیدهای خانه (HOME KEYS) می نامند.

لازم به یادآوری است که علت مرتب نبودن دکمه های صفحه کلید به ترتیب الفبایی، آرایش آنها به ترتیب میزان کارایی است. 8 کلید خانه، پرکاربردترین حروف صفحه کلید به شمار می روند.

تایپ سریع ۱۰ انگشتی


قدم سوم

برای تایپ کردن، هر کلیدی را که می خواهید فشار دهید باید از میان 8 انگشت ردیف وسط، فقط یک انگشت که به آن دکمه نزدیکتر است از جای خود بلند شده، کلید مذکور را فشرده و دوباره به جای خود بازگردد. پس از بازگشت انگشت به موقعیت اولیه، انگشت بعدی جهت فشردن دکمه بعدی از جای خود بلند شده، دکمه را فشرده و به جای خود باز می گردد. همینطور، هر دکمه ای را که می خواهیم فشار دهیم، فقط یک انگشت برای فشردن آن از جای خود حرکت کرده، آن کلید را فشرده و دوباره به جای خود باز می گردد.


شروع تایپ سرعتی به روش صحیح:

به عنوان شروع، دست خود را به روش گفته شده روی کلیدهای مبنا گذاشته و هر یک از کلمات زیر (یا دیگر کلمات دلخواه) را در برنامه WORD به قدری تایپ کنید که احساس نمایید نوشتنشان (بدون نگاه به صفحه کلید) برایتان آسان شده است. هر کلمه، حدوداً دو خط.


الف) تمرین با حروف ردیف وسط:

سم، کشک، گک، ات، لب، شک،

بات،بابا ،الب، شبی، یاس، سال، لاک،

کمال، شیما، مینا، امشب، لک لک، نم نم


ب) تمرین با حروف ردیف وسط و بالا:

ضش، صس، ثی، قب، فب، چک، جک، حک، خم، هن، عت، غت

ضامن، صبا، ثمین، قلیان، فلفل، چنگک، جنگل، خلاص، همیشه، علما، غلام

فسنجان، فسقلی، فکستنی، ثنایی، قلقلی، قشنگ، عقاب، خفن، خنک


پ) تمرین با حروف ردیف های وسط، بالا و پایین:

ظش، طس، زی، رب، ذب، /ک، .م، ون، ئت، دت، زکی، رشت، دادار

ظله، طشت، زورو، رب انار، بند رخت، ظالم، طالبی، زنبور، روزی، ذلیل، دهکده، نائب،آبله

(نکته1: جهت نوشتن حرف آ کلیدهای SHIFT+H را بفشارید.)

(نکته2: کلید SHIFT همواره با انگشت کوچک دست مخالف دستی که حرف مربوطه را می زند فشرده می شود)

ملاحظه، کبوتر، آشکار


قدم چهارم :

در شروع کار، ممکن است اجرای این روش، کمی برایتان دشوار بوده و یا احساس کنید روش کندی است. اما فراموش نکنید که به مرور زمان آنقدر در این کار ماهر خواهید شد که سرعت نوشتنتان با صفحه کلید چندان فرقی با سرعت نوشتن با خودکار نخواهد داشت.

تمارین مربوط به کلیدهای اعداد، در اینجا آورده نشده، اما جهت اطلاع از انگشت متناظر با هر عدد، به رنگ دکمه ها در شکل زیر دقت نمایید. (کلیدهای همرنگ با انگشت مشابهی فشرده می شوند)

تایپ سریع ۱۰ انگشتیتایپ سریع ۱۰ انگشتی

ممکن است با بلند شدن یک انگشت، انگشت دیگری نیز به طور غیر ارادی از جای خود بلند شود، اما این موضوع ایرادی نداشته و مهم این است که حتماً پس از فشار دادن دکمه مورد نظر، هر دو انگشت به جای اولیه خود باز گردند.


کلیات ماجرا

کلیات ماجرا همین بود. اما یادتان باشد که میزان سرعت و مهارت شما در تایپ کامپیوتری فقط و فقط بستگی به میزان تمرین و تجربه تان خواهد داشت. چنانچه زمانی برسد که بتوانید 180حرف در دقیقه تایپ کنید (با احتساب کسر 5حرف به ازای هر غلط) یعنی شایستگی دریافت مدرک بین المللی این رشته را داشته و از نظر سازمان فنی و حرفه ای کشور، یک تایپیست حرفه ای به شمار می آیید.

با مراجعه به این لینک می توانید نرم افزارهای مرتبط با تایپ را دانلود نمایید.

منبع : www.tebyan.net

۱۰ حس برتر حیوانات

۱۰ حس برتر حیوانات

خفاش

خفاشها با تولید امواج مافوق صوت و با توجه به شکل موج بازگشتی پس از برخورد با موانع، از برخورد با موانع پرهیز کرده و حشرات را شکار می کنند. این دستگاه طبیعی و پیشرفته صوتی Eholocation نام داشته که دلفینها نیز سیستمی مشابه با آن را دارا می باشند.

۹- کوسه

هیچ وقت با یک کوسه Hide-and-seek (قایم باشک) بازی نکنید چونکه خواهید باخت. کوسه ها دارای سلولهای مخصوصی در سر هستند که نسبت به میدان مغناطیسی تولید شده توسط دیگر موجودات حساس می باشد. این حس به قدری در انواع خاصی از کوسه ها قویست به طوری که امواج تولید شده توسط یک ماهی کوچک را در زیر کف دریا شناسایی می کند.

۸- مار بوآ

اندامها حساس به دمای مار بوآ که بین چشم ها و سوراخ بینی وی واقع شده، او را قادر می سازد که طعمه خود را از طریق حس کردن دمای بدن وی شناسایی کند. این اندام که در دو طرف سر مار بوآ قرار دارد با تشکیل یک شکل ۳ بعدی از طعمه، او را قادر می سازد که جهت و شدت حمله خود را حتی در تاریکی مطلق بدون کوچکترین نقصی انجام دهد.

۷- مرغ مگس خوار

چشمان برخی حشرات و پرندگان مانند مرغ مگس خوار، قادر به دیدن امواجی از نور هستند که خارج از محدوده دید انسان بوده و  چشم انسان قادر به دیدن آن نمی باشد. پرندگانی که به نظر ما بی رنگ یا تک رنگ می آیند، دارای آنچنان رنگهای متفاوتی هستند که حتی ما نمی توانیم آنها را نام گذاری کنیم. این توانایی در تلسکوپ هابل به کار گرفته شده که پس از رنگ آمیزی توسط متخصصان، ما میتوانیم از دیدن آنها لذت ببریم.

۶- گربه سانان

گربه سانان دارای غشایی در پشت چشمشان هستند که مانند آینه عمل کرده و آنها را قادر می سازد که حتی در تاریکی مطلق حرکت کرده و طعمه خود را شکار کنند. این غشا که tapetum lucidum نام دارد نور را پس از عبور از شبکیه دوباره منعکس می کند که چشم را قادر به جذب هر چه بیشتر فتونهای نور می کند.

۵- مار

مارها با استفاده از زبان دو شاخه خود محیط اطراف را آنالیز می کنند. مار بوسیله زبان خود ذرات ریز معلق در هوا را جذب می کند. سپس مار زبان خود را در محوطه بالای دهان خود قرار می دهد که به آن Jacobson's organs گفته می شود. در آنجا بوی ذرات آورده شده توسط زبان شناسایی شده و به سیگنالهای الکتریکی تبدیل شده و به مغز فرستاده می شود.

۴- پروانه

پروانه می تواند سیگنالهای عاشقانه را که pheromones نامیده می شوند و توسط جنس مخالف فرستاده شده را از فاصله ۱۵ کیلومتری شناسایی کنند. برخی تحقیقات نشان داده که انسان نیز می تواند این سیگنالها را شناسایی کند ولی از فاصله بسیار نزدیک.

۳- موش

بسیاری از موشها دارای بینایی بسیار ضعیفی هستند. موشها از موهای اطراف بینی خود که vibrissae نامیده ی شود دقیقا به همان شیوه که افراد نابینا از عصا استفاده می کنند، برای دیدن اشیا استفاده می کند. با مالیدن این موها به اشیا مختلف، موش یک تصویر سه بعدی از فضای اطراف خود ایجاد می کند.

۲- Drum Fish

برخی از ماهیها مانند Drum Fish از اندامی مخصوص برای شنیدن استفاده می کنند. این ماهیها نوسانات دریا را بوسیله یک حسگر بسیار قوی دریافت کرده و سپس بوسیله سلولهای ویژه ای آنالیز مرده و به امواج صوتی تبدیل کرده و به مغز می فرستد.

۱- پرندگان مهاجر

بسیاری از پرندگان مخصوصا پرندگان مهاجر از میدان مغناطیسی زمین برای پیدا کرده راه خود در مسافرتهای طولانی استفاده می کنند. دانشمندان هنوز اطلاع دقیقی از چگونگی این مساله ندارند ولی تحقیقات جدید نشان داده که پرندگان امواج مغناطیسی زمین را به مدلی از رنگ و یا نور می بینند.

میدانیم که نظریه‌هایی مثل ابر ریسمان جهان را با ابعاد بیشتر از 3

میدانیم که نظریه‌هایی مثل ابر ریسمان جهان را با ابعاد بیشتر از 3 بعد می‌‌دانند. اما یک جهان 4بعدی چگونه خواهد بود؟ منظور از بعد چهارم زمان نیست بلکه بعدی فیزیکی است که بر سه بعد ما عمود است. برای درک بهتر این بعد بهتر است بعد سوم را با بعد دوم مقایسه کنیم.

بعد چهارم

Tesseract جسمی است که به عنوان یک مکعب چهار بعدی شناخته می شود.

با این کار ما می‌توانیم رابطه این دو را به رابطه بعد سوم و چهارم تعمیم دهیم. خوب ما میدانیم که یک کاغذ دو بعد دارد (از ضخامت صرف نظر کنید) :طول و عرض ما می‌‌توانیم این دو خط را در کاغذ بر هم عمود رسم کنیم اما آیا می‌توانید خط سومی هم روی کاغذ عمود بر ان دو رسم کنید؟ نه برای رسم این خط ما به بعد سوم نیاز داریم.

در مورد بعد چهارم هم همینطور است: بعدی که می‌توان از ان خطی بر مکعب عمود کرد. به بعد دوم بر می‌گردیم. بیاید حیاتی را در بعد دوم در نظر بگیریم در این جهان دو بعدی موجوداتی زندگی می‌‌کنند: مربع‌ها مثلثها چند ضلعی‌ها و دایره. حالا سراغ مربع میرویم. این موجود اطرافیان و اجسام را به صورت خط می‌‌بیند دقت کنید خود ما هم اطراف خود را دو بعدی می‌‌بینیم (مضحک به نظر میرسد!) ولی خیلی ساده دوری و نزدیکی را درک می‌‌کنیم.

او چه خواهد دید؟ او اول یک نقطه می‌‌بیند که از هیچ به وجود آمده و هر لحظه به قطر آن افزوده و سپس کم و ناپدید می‌شود! پس اگر یک کره چهار بعدی در جهان ما بیفتد ما یک نقطه می‌‌بینیم که به یک کره تبدیل می‌شود و سپس هر لحظه بزرگ‌تر می‌شود. سپس کوچک و نا پدید می‌شود!

سفر در زمان

نیوتن فکر می‌کرد که زمان چیز است که در همه‌ی عالم یکسان است. یعنی ساعت روی دست شما و ساعتی که در فلان ستاره است یک جور کار می‌کند. اما انیشتین این موضوع را تغییر داد. او گفت که برای اینکه معادلات فیزیک در دنیا صادق باشند (هم روی زمین و هم در فلان ستاره) باید طوری بشود که ساعتها در دنیا تفاوت کنند. یعنی زمان حول و حوش ستاره‌ای که خیلی سنگین است، خیلی تندتر بگذرد و روی یک ستاره‌ی سبک زمان باید کندتر بگذرد. پس در جایی که هیچ جرمی نیست (مثل فضای بین ستاره ها) زمان خیلی خیلی کند جلو می‌رود. نه اینکه ساعتتان خراب باشد. یعنی اینکه اگر با ساعت  خود به آنجا برویم چیزی از کندی زمان نمی‌فهمیم. اما اگر کسی از زمین بتواند ساعت ما را بخواند می‌فهمد که ساعت ما مثل وقتی که روی زمین بود کار نمی‌کند.

و در آخر اینکه هر چقدر سرعت بیشتر باشد زمان دیرتر میگذرد یعنی اگر به سرعت نور برسیم گذشت زمان صفر می‌شود و اگر بیشتر از سرعت نور حرکت کنیم زمان به عقب بر می‌گرد.