سرود مادر...

سرود مادر...

مادر تو روح و جانی / مادر تو جاودانی/ با من تو مهربانی /با من تو همزبانی / مادر تو بهترینی /مادر تو نازنینی /مادر تو دلنشینی /بر حلقه ام نگینی.  مادر همیشه بیدار /مادر همیشه در کار /باشد برای فرزند /مادر همیشه غم خوار /مادر همیشه خوش قلب
مادر همیشه دل سوز / مادر همیشه روشن / خورشید عالم افروز./در چشم های مادر
آبی آسمانی / روًیای سبز نوروز / معنای زندگانی /
در اشک های مادر /پاکی آب باران
رنگین کمان روشن / آوای چشمه ساران. مادر زعشق سرشار /  روح نثار و ایثار / در راه کودکانش  / مادر بود فداکار / 
 در پند های مادر
شیرینی سعادت / آسایش دو گیتی / شادی بینهایت. / مادر تو صبح پاکی /برتر ز آب و خاکی در مشرق محبت / خورشید تابناکی / تو مایهً غروری / سرچشمهً سروری / سرشار شعر و شوری/ بخشندهً شعوری.

مادر دلش رحیم است /  قلبش مرا حریم است /  روحش پناهگاهم / در لحظه های بیم است /  قلبش طپد برایم / خود را کند فدایم / پر میشوم ز شادی /چون میکند صدایم.
 بخشندهً جوانیست / معنای زندگانیست / لبخندش آسمانیست / شادی جاودانیست

آرامش نسیم است / بخشنده و کریم است / در بوستان هستی / چون گل پر از شمیم است.

خدا گفت:

یک روز زندگی واقعی

 

دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی. نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت،خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت،خدا سکوت کرد. به پر و پای فرشته و انسان پیچید،خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد، خدا سکوتش را شکست و گفت :عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یک روز دیگر باقیست. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن. لابه لای هق هقش گفت: اما با یک روز... با یک روز چه کار می توان کرد... خدا گفت:آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی که هزارسال زیسته است و آنکه امروزش را درنمی یابد، هزار سال هم به کارش نمی آید. و آن گاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید. اما می ترسید حرکت کند، می ترسید راه برود،   می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد... بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد، بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، می تواند پا روی خورشید بگذارد.می تواند...
او در آن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد اما...
اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید. روی چمن خوابید. کفش دوزکی را تماشا کرد. سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد. او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد، لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند، امروز او در گذشت، کسی که هزار سال زیسته بود!

امیداورام در دنیا همیشه شاد باشید خندان . در هر جا که هستید سعی کنید دیگرا ن را شاد نگهدارید تا زندگی به شما و دوستانتان خوش باشد انشا ا.... گفتم بخند تا روحیه شاد بشه   افرین انساهای خوب .

 

بزرگ بیندیشید! بزرگ عمل کنید! بزرگ باشید

زندگی یه ساعت شماته داره کوک شده برای مردن یاتولدی دوباره. زندگی یه ساعته هر ثانیه اش یه نعمته.بدونیم قدر همو،آدمها دم غنیمته.روز مثل ثانیه و هفته مثل دقیقه هاست،عمر آدم شاد یا غمگین به گذشت لحظه هاست.میگذره به خواب و بیداری و هوش ومستی،خوش به حال اون کسی که از غم و غصه رهاست.بیایید دور بزنیم کینه ها رو،باید آدم پای سازش بذاره.

 

بزرگ بیندیشید! بزرگ عمل کنید! بزرگ باشید  

 

برای یافتن اسم مادر و عظمت و بزرگواری مادر  در قران می توانید وارد

 

 این سایت شوید و استفاده لازم را ببرید   

 

قرآن  -  سوره: آل عمران - آیه: 6
هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاء لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
اوست که شما را در رحم ها [ ىِ مادران ] به هر گونه که مى خواهد تصویر مى کند . جز او هیچ معبودى نیست تواناى شکست ناپذیر و حکیم است


قرآن  -  سوره: النساء - آیه: 36
وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا
وخدا را بپرستید، وچیزى را شریک او قرار ندهید، وبه پدر ومادر وخویشاوندان ویتیمان ومستمندان وهمسایه نزدیک وهمسایه دور وهمنشینان وهمراهان ودر راه ماندگان وبردگان نیکى کنید؛ یقیناً خدا کسى را که متکبّر وخودستاست، دوست ندارد


قرآن  -  سوره: الاعراف - آیه: 27
یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ
اى فرزندان آدم! شیطان، شما را نفریبد چنان که پدر ومادرتان را [با فریبکاریش] از بهشت بیرون کرد، لباسشان را از اندامشان بر مى کشید تا شرمگاهشان را به آنان بنمایاند، او ودار ودسته اش شما را از آنجا که شما آنان را نمى بینید مى بینند، ما شیاطین را سرپرست ویاران کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند

 

(مادرم و پدرم )

مادر   مادر    مادر

                                        (مادرم و پدرم )

    مادرم شبنم گلبرگ حیات

    پدرم عطر گل یاس بقاست

    مادرم وسعت دریای گذشت

    پدرم ساحل زیبای لقاست

     مادرم آئینه حجب و حیا

     پدرم جلوه ایمان و رضاست

     مادرم سنگ صبور دل ما

     پدرم در همه حال کارگشاست

     مادرم شهر امیداست و هنر

      پدرم حاکم پیمان و وفاست

      مادرم باغ خزان دیده دهر

      پدرم برسرما مرغ هماست

     مادرم موی سپید کرده زحزن

     پدرم نقش همه خاطره هاست

     مادرم کوه وقار است و کمال

     پدرم چشمه جوشان عطاست 

برای شاد روح  پدرم بخوانید  صلوات

 

مادر کیست؟

به نام وجودی که تمام وجود اوست

 

مــــــــــــادر

 

شروع میکنم برگ دیگری از برگهای زندگی را این بار شروع میکنم

 

با نام مقدس مادر هر چند وجودمو را بکار می گیرم ولی نمی توانم به تصویر کشم

    مادر کیست؟

    مادر مهر است محبت است مادر ایثار است

 مادر از خود گذشتن است

 مادر وفای به عهد است مادر تمام وجود است

 

مادر فداکار است مادر مهربانست مادر ماندن است مادر عزیز است

 

مادر امید است مادر زند گیست مادر سر چشمه زلال پاکی هست مادر ….

 

ایا این کلمه میتواند معنی مادر را رقم بزند نه هرگز مادر 

 

 نمیشود توصیف کرد اصلا قلم جرات ندارد که شروع کند

 

مادر راکاغذ نمیتواند در خود جرات نگه داشتن اسم مادر را داشته باشد

 

 مادر را توصیف کنید بروید سراغ گل یاس یروید سراغ مادر مادری

 

که تمام دنیا شرمند اوست مفهوم خلقت هست مادری

 

 که چون محمد بزرگش کرد مادری

 

که تمام دنیا تا اخر زمان اسمش را خواهد داشت مادری

 

که اسمش زینت عالم هستیست مادری که مرضیه هست مادری

 

که کوثر را معنی بخشید مادری که …….

 

فرزندانی چون حسن و حسین ارزش مادر را بیان میکنند

 

مادر دوست دارم

 

 با تو بمانم با تو زندگی کنم و با تو بمیرم مادر تو در قلب تمام فرندان هستی 

 

 و زمزمه های مادر را دوست داشتم دارم در دلت بدم غم های تو مال من

 

و میگویم مادر و پدر عزیز همیشه با من بمان و در قلب ما باش

 

 حتی اگر در بهشت باشید

 

در وجود ما خواهید بود

 

واینکه با تمام وجود بگو دوست دارم مادر

 

من انسان زیبای دیگری شده ام

  • من انسان زیبای دیگری شده ام
  • امروز تصمیم خود را گرفتم و به این باور رسیدم که من می توانم انسان بزرگی شوم و دنیا را عوض کنم .امروز من انسان زیبای دیگری هستم .پر از امید,قدرت و ایمان .من قدرت فراوانی در خود احساس می کنم .من خدا را در تمام سلولهای بدن خود حس می کنم و او این قدرت را به من می دهد که به هر چه بخواهم برسم .
  • من به قدرت و تواناییهای خود ایمان دارم.من احساس قدرت ,سرعت و حرکت می کنم .به خود اعتماد دارم و موفق می شوم .اعتماد به نفس من مرا جذاب و محبوب می کند.
  •  احساس من عالی است .احساس من عشق و توانمندی است .من فرشته زیبای درونم را از اسارت همه زنجیرهای بدبینی ,منفی نگری و دشمنی ,ناتوانی و ناامیدی آزاد کردم و کاملا رها هستم تا به هر آنچه که بخواهم برسم .
  •  من تمام خستگیها ,ناکامی ها و ناامیدی های گذشته ام را رها می کنم تا افکار مثبت و سازنده آزادانه به ذهن من جاری شوند.افکار جدید من شگفت انگیز و پر ثمرند.
  •  با بخشش دیگران خود را از بند کینه ها و کدورتها آزاد می کنم و آرام و رها می شوم . بخشش هدیه ای است که به خود می دهم .
  • در زندگی همیشه رخدادها مطابق تصور من نیست .لیکن من به روند زندگی اعتماد دارم که از من حمایت می کند و عالی ترین خیر و صلاحم را به من هدیه می کند.دری بسته شود درهایی گشوده می شود.
  • من شکوه آینده ام را در فراروی خود می بینم .پس هرگز خود را با کسی مقایسه نمی کنم و بر این باورم که توانایی اینکه از همه بالاتر روم را دارم . من به خود افتخار می کنم .به آنچه که هستم وبه انچه که خواهم بود.
  • من روز به روز به دانش و تخصص خوداضافه می کنم و در جهت افزایش مهارتهای مختلف خود گام بر می دارم.من از انسانهای موفق الگوبرداری می کنم .پس برای هر موفقیتی که کائنات برای من فراهم می کنند,شایستگی کامل دارم .
  • از چه چیزی باید بترسم .هیچ قدرتی وجود ندارد که سد راه من شود.به قدرت لایزال الهی توکل دارم . به لطف او در امانم.
  • من انسان زیبای دیگری شده ام
  • مادر که با ارزش ترین هدیه خداست،

    زن در اسلام را در این سایت  جهت بیشتر دانستن بخوانید

     

    امروز می خواهم از او بنویسم:از مادر که با ارزش ترین هدیه خداست،

    مادر امروز روز توست ،هر روز باید روز تو باشد و این از بی معرفتی ماست که


    فقط سالی یک روز این گونه به یاد تو هستیم،

    تویی که هر روز به یاد مایی و تویی که روز و شب ها را به پای ما ریختی و سوختی و ساختی تا ما  را بسازی ،

    مادر می دانم که دل نگرانم هستی و دوست دارم بدانی که می دانم هنوز که هنوز است دلشوره من را داری...

    مادر امروز روز توست و من امروز بیش از هر روز به یاد می آورم روزهای بی قراری ام را که بی قرارم بودی و روزهای دوری ام که دل توی دلت نبود...

    مادر امروز از راه دور سلامی دوباره می دهم به تو که بی مضایقه خوب بودی و هستی و می مانی...

    آرزو می کنم برای همه مادران دنیا که صد و بیست سال


    زنده باشند و تو هم باشی،پدر باشد تا ما هم باشیم و با هم باشیم ...

    چه دور،چه نزدیک ،مهم نیست ،

    مهم این است که تو مادری و هرگز ما را از خود جدا  نمی دانی.
    روزت مبارک مهربانترینم

    مسئله ریاضی وارد سایت شوید با یک کلیک

    خدا گفت:"

    زمین ،مادر آدمی

    خداوند به جبرئیل فرمود:''به کهکشان برو و مشتی خاک بر گیر و بیا؛میخواهم ادم رابیافرینم."جبرئیل رفت و همه کهکشان را گشت؛اما خاکی پیدا نکرد.هیچ کس به او خاک نداد.نه ناهید که عروس اسمان بود و نه بهرام؛جنگاور چرخ؛ نه عطارد که منشی افلاک بود و نه مشتری. نه کرسی فلکی.و نه کیوان مرزبان دیر هفتمین.هیچ یک به جبرئیل کمک نکردند.جبرئیل دست خالی و شرمنده نزد خدا برگشت.خدا گفت:"به زمین برو که در این کهکشان او از همه بخشنده تر است."

    جبرئیل نزد زمین امد .زمین به او گفت:"هر قدر خاک که می خواهی بردار.من این افریده را دوست خواهم داشت.افریده ای که نامش ادم است."
    جبرئیل مشت مشت خاک بر گرفت و نزد خدا برد.و هر مشتی ادمی شد.
    خدا گفت:"درود بر زمین که زمین؛مادر ادم است."
    و اینگونه بود که هر ادمی افریده شد؛نزد مادرش؛زمین بازگشت.و زمین ابش داد. زمین نانش داد.زمین پناهش داد.زمین همه چیزش داد.و ان هنگام که ادمی روحش را به خدا می دادجز مادرش زمین هیچ کس او را نمی خواست.
    زمین مادر است و مادر عاشق؛زمین مادر است و مادر مهربان.زمین مادر است ومادرشکیباست.
    زمین مادر است و مادر گاه بی قرار نیز می شود.چندان که کودکش را نیز می ازارد.
    خدایا!ما را ببخش و بیامرز.و به مادرمان زمین ارام و قرار بده تا هرگز دیگر کودکش را انگونه نیازارد.